رفتار گروهی و عملکرد تیمی

نامهای دیگر: پویایی گروه، دینامیک گروهی، فرآیندهای گروهی

مهمترین کارکرد شناسایی رفتار گروهی، پیشبینی و تشخیص رفتار گروه های سازمانی در مواجهه با تصمیمات مدیریتی و اصلاح روند تصمیم گیری و اجرای آن است تا سازمان دچار اختلال (بیماری) نشود. هر پدیده ای که در اثر ارتباطات اجتماعی به مرحله بروز رسیده و معنا یابد را می توان زیرمجموعه رفتار گروهی دانست که بصورت انفرادی قابل مشاهده نیست بنابراین تعاریفی مانند ناخودآگاه جمعی، ناخودآگاه نژادی، دانش عمومی، و آگاهی جمعی را باید زیرمجموعه رفتار گروهی دانست. وجود رفتار گروهی در بین تمام موجودات زنده مشاهده می شود که ضامن بقای آنهاست مثلا دسته های پرندگان که بصورت متمرکز کوچ می کنند و همه باهم می فهمند که از کدام مسیر بروند. وجود چنین تفکر اجتماعی که ضامن بقا باشد، باعث تشکیل مکانیسم هایی مانند رفتار متقابل، شناسایی متقلبان، طردگرایی، نوع دوسیت، تصمیم گیری گروهی، رهبری و... می شود بنابراین رفتار گروهی ریشه در غریزه بقا دارد.


مراحل تاکمن:

بروس تاکمن ابراز داشت که مراحل تصمیم گیری گروهی شامل شش مرحله است:

  1. شکل گیری: اعضا سعی می کنند که در مسئله ای به توافق نظر برسند مثلا می گویند: فلان افراد در جهتی خلاف ما قدم بر می دارند این ممکن است باعث شود تا ما از اهدافمان دور شویم. درواقع این مرحله را باید طراحی مسئله دانست.
    تعویق: ممکن است گروه در این مرحله یا هرکدام از مراحل بعدی به اجماع نظرات نرسد بنابراین به حالت تعویق در می آید تا زمانی که نظرات بتوانند اجماع کنند. در این موضوع، عواملی مانند انتظارات، پیش فرض ها، تعصبات، اعتقادات ایدئولوژیک، هنجارهای ضد آن موضوع، الهیات، نیاز به رفع ایرادات یا اصلاح، حل یک موضوع مهم و... می توانند باعث تعویق شوند.
  2. طوفان: در این مرحله ممکن است بروز خشم یا افراط تا حدی افزایش یابد که با حذف هنجارهای اخلاقی همراه شود. مثلا بگویند: قتل کار خوبی نیست اما برای این هدف اشکالی ندارد.
  3. هنجارسازی: حالا اعضای گروه سعی می کنند ذهنیاتی که در آنها اتفاق نظر دارند را کانالیزه و هنجارسازی کنند. مثلا نام عملکرد خود را از قتل به جهاد تغییر دهند تا با تغییر نام، بتوانند خود را از پذیرش مسئولیت اخلاقی مبری کنند. درواقع با این روش می توانند موضوعی غیراخلاقی که خلاف وجدان است را برای خودشان هضم می کنند.
  4. انجام: حالا عملکرد خود را بصورت اجتماعی انجام می دهند تا بالاترین بازدهی را داشته باشد.
  5. انحلال: پس از دستیابی به هدف، گروه منحل شده و یا به حالت تعلیق در می آید تا بعدا هم بتواند مجددا فعال شود.

شروط هکمن:

شروط زیر که توسط ریچارد هکمن مطرح شده است می تواند موفقیت رفتار گروهی را تشدید یا کاهش دهند:

  1. اهداف گروه، مرزهای گروه از بیرون، و شروط و الزامات اعضای گروه مشخص شده باشد.
  2. اهداف گروه واضح بوده و مشکلی را حل کند همچنین خروجی ملموس و مفید داشته باشد.
  3. هرچه اعضای اجرایی گروه توانمندتر باشند و هنجارهای قوی تری را دنبال کنند، اعتمادپذیرتر خواهند بود.
  4. اگر توسط یک گروه بالادستی که قوی تر است حمایت شوند، احتمال موفقیت گروه بیشتر و اعتمادپذیرتر خواهند بود. مثلا ممکن است اعضای یک گروه افراطی، توسط یک دولت یا جریان اجتماعی حمایت شوند. این گروه بالادستی می تواند خدمات پشتیبانی به گروه زیردست را به صورتهای زیر ارائه کند:
    الف: پاداشهای گروهی (مثلا پول یا تبلیغات و...)
    ب: آموزشهای مهارتی و توسعه اعضا (مثلا آموزش مخابرات، عملیات روانی، و...)
    ج: ارائه زیرساختها و ابزارهای مورد نیاز (مثلا اجازه استفاده از زیرساختهای تکنولوژیکی و...)
  5. ارائه خدمات کوچینگ، مربیگری و... از سوی یک ساختار دانا و قدرتمند.

پویایی درون گروهی:

منظور از پویایی درون گروهی، تاثیر تفکر افراد حاضر در گروه بر یکدیگر است. هرچه تاثیر تفکر افراد بر یکدیگر و وابستگی بین آنها بیشتر باشد، گروه پویا تر خواهد بود. عوامل مذهبی، سیاسی، نظامی، فرهنگی، تیم های ورزشی، گروه های کاری و... باعث تشدید پویایی درون گروهی شده و بر رفتارها، نگرش ها، نظرات، و تجربیات هرکدام از اعضای گروه تاثیر مستقیم می گذارد که هرچه بیشتر باشد، به معنی قوی تر بودن پویایی درون گروهی است.

مراحل تشکیل گروه:

  1. افرادی که درک کنند اهداف مشترک یا شرایط مشترکی دارند مثلا دانشجویان یا سیگاریها یا مسیحیان (یعنی باید حداقل در یک موضوع با یکدیگر شباهت و در موضوعات دیگر با دیگران متفاوت باشند تا مرزهای خود و دیگران را بشناسند)
  2. گروه ها بعد از گرد هم آمدن اعضا شروع به تصویب قوانین و هنجارهای خود می کنند. مثلا اعضای ما باید همجنسگرا نباشند یا حتما مواد مخدر مصرف کنند یا تمام اعضا باید باور داشته باشند که ما باید در مسیر آزادی قیام کنیم.
    توجه: گاهی ممکن است گروه ها بصورت خودبه خودی شکل بگیرند مثلا افرادی که برای کمک به سیل زدگان رفته اند، گروه امداد رسانی را تشکیل می دهند و هرکدام نقشهایی را انجام می دهند.

عضویت در گروه ها:

عوامل تاثیرگذار بر عضویت افراد در گروه ها به شرح زیر است. با توجه به اینکه مشاغل را نیز باید گروه های کاری در نظر گرفت، رعایت عوامل زیر می تواند باعث افزایش رضایت کارکنان و ماندگاری ایشان در شرکتها شود:

  1. افراد به گروه هایی می پیوندند که حس کنند از طریق عضویت در آن گروه، نیازهایشان با روشی آسانتر و احتمال موفقیت بیشتر و نتایج بهتر تامین می شود.
  2. این نیازها می توانند مادی، روانی، و یا ترکیبی از هردو باشند مثلا کسی که در یک گروه خیریه عضو می شود صرفا اهداف روانی را دنبال می کند.
  3. معمولا عضویت در گروه های ایدئولوژیک آسانتر است زیر این گروه ها با هدف جذب حداکثری تشکیل شده اند.
  4. عوامل روانی انگیزاننده در عضویت در گروه ها عموما شامل: نیاز به تعلق، نیاز به قدرت، نیاز به صمیمیت، تجربیات قبلی، جنسیت، حمایت عاطفی، حمایت ابزاری، حمایت اطلاعاتی و علمی، و... است.
  5. در هر حالت، عضویت در گروه ها باید شامل مشترکاتی بین اعضا و اهدافشان باشد.
  6. گاهی ممکن است عضویت در گروه ها بصورت انتخابی نباشد مثلا فرزندان در حالت عادی نمی توانند عضویت خود در یک خانواده را انتخاب کنند و یا کارمندانی که با دستور مدیریت اقدام به انجام کارهای گروهی می کنند.
  7. عضویت افراد برای بازه های طولانی، در گروه هایی رخ می دهد که بیشترین منافع را برای آن عضو ضمن کمترین هزینه داشته باشد. در غیر اینصورت به سراغ گروه هایی که امتیازات بهتری ارائه می کنند جلب می شوند. بنابراین لازم است ارزشهای گروه های رقیب به دقت سنجیده شود.
  8. وجود گروه های رقیب که امتیازاتی به اعضای خود ارائه داده و هزینه های کمتری را طلب می کنند نیز باعث می شود که افراد از یک گروه جدا شده و به گروهی دیگر بپیوندند. مثلا در جوامع تک حزبی مانند حکمتهای کمونیستی، کلا یک حزب وجود دارد تا امتیازات کمتر (یا شاید هیچ) به مردم داده شود زیرا رقیبی وجود ندارد. (حکومت ایران بعد از انقلاب 57 فاقد هرگونه حزب جدی بوده است. ارجاع شود به شعارهای «حزب فقط حزب الله، رهبر فقط روح الله» و «حزب فقط حزب علی، رهبر فقط سیدعلی». همین اتفاق در دوران پهلوی دوم نیز با تشکیل حزب رستاخیز پیاده سازی شد.)
  9. تجربیات قبلی و یادگیری شرایط رقابتی باعث تغییر سطح توقع افراد می شود. مثلا کسی که در گذشته در گروهی عضو بوده که هزینه کمتر و منافع بیشتری داشته است، بیشتر از کسی که چنین شرایطی را تجربه نکرده احساس توقع دارد.

انواع گروه ها:

  1. گروه های اولیه: این گروه ها کوچک هستند، برای مدت طولانی تشکیل می شوند، و روابط عاطفی در آنها قوی است مانند خانواده ها و گروه های دوستان.
  2. گروه های اجتماعی: این گروه ها نسبت به گروه های اولیه بزرگتر هستند و روابط در آنها کوتاهتر است. این گروه ها معمولا وظیفه محور هستند مانند همکاران، باشگاه ها، و تیم های ورزشی.
  3. گروه های جمعی و انجمنهای آزاد: معمولا این دسته ها بصورت خودجوش و رای زمان کوتاه در کنار یکدیگر جمع شده و سپس به سرعت متفرق می شوند مانند جمعیتی که به تماشای یک ساختمان درحال آتشسوزی نگاه می کنند و یا افرادی که برای یک تظاهرات در مکان خاصی گرد هم آمده اند.
  4. دسته ها یا خوشه ها: گروه هایی از افراد هستند که بواسطه ی یک شباهت، با یکدیگر در ارتباطند و عموما شامل افرادی می شوند که دارای مشخصه های مشترک در خرده فرهنگها باشند. اعضای این دسته ها بر این باورند که شاخصه های شباهت هرگز تغییر نخواهد کرد مثلا زنان، سرخپوستان آمریکا، اقلیتهای مذهبی و... توجه شود که افراد می توانند در چند دسته باشند مثلا یک زن سرخپوست شامل دسته های زنان و سرخپوستان بصورت همزمان است.
    تئوری تمایز بهینه: افراد دوست دارند که از جهاتی شبیه دیگران باشند تا در دسته های اجتماعی عضویت یابند اما در عین حال دوست دارند مشخصه هایی برای خود داشته باشند که با آنها از دیگران متمایز شوند و هویت اجتماعی افراد در تعادل بین این دو تشکیل می شود.

نظریه انسجام گروهی:

بیان می دارد که عوامل زیر باعث ایجاد انسجام در گروه شده و باعث می شود که بهتر به اهداف تعیین شده برسند:

  1. جاذبه: افراد می توانند دو نوع جاذبه فردی (بین دو عضو در گروه از نظر عاطفی) و گروهی (بین افراد گروه با ماهیت آن گروه مثلا آرمان) داشته باشند. عوامل زیر باعث افزایش جاذبه گروهی می شود:
    الف: جاذبه فردی و عاطفی بین اعضای گروه، باعث رشد چشمگیر جاذبه گروهی نیز می شود.
    ب: درواقع کل دستورالعملهای منابع انسانی و روانشناسی صنعتی و سازمانی باعث افزایش جاذبه و انسجام گروهی می شود.
    ج: تمام عواملی که در ادامه بیان می شوند نیز بر جاذبه گروهی تاثیر مستقیم دارند.
  2. حس تعلق: عواملی مانند همذات پنداری، وفاداری به گروه، افتخار به حضور در گروه باعث تشدید آن می شود.
  3. هماهنگی: تقسیم وظایف، تفویض اختیار، و وظیفه محوری باعث افزایش هماهنگی می شود.
  4. احساسات مشترک: زمانی که اعضای گروه نسبت به سایر اعضای گروه همزات پنداری کرده و روابط عاطفی قوی وجود داشته باشد، احساسات اعضا نیز به یکدیگر شبیه می شود.
  5. شباهت ها: شباهیتهایی مانند قومیت،جنسیت،زبان و... باعث انسجام گروه و تفکیک مرزهای گروه از بیرون می شود. همچنین این موضوع باعث کاهش تعارضات و اختلافات نیز می گردد.
  6. سختی ورود: هرچه ورود به گروه سخت تر باشد، بیانگر اهمیت و ارزشمندی ماهیت گروه است. در چنین شرایطی اعضا سعی می کنند تا جای ممکن خود را برای عضویت در گروه اصلاح کنند و همین باعث کاهش تعارضات می شود.
  7. اندازه گروه: هرچه اعضای گروه کمتر باشد، انسجام آن گروه بیشتر است زیرا:
    الف: وقتی اعضا زیاد باشند، انجام کارها را بصورت ناخودآگاه به یکدیگر موکول می کنند.
    ب: وقتی تعداد اعضا زیاد باشد فکر می کنند که نظارت بر اعضا سخت است پس کمتر فعالیت می کنند.
  8. انگیزه: تمام آنچه که در بخش انگیزه بیان شد، در این مورد مصداق دارد.
  9. کارایی: هرچه انسجام گروه بیشتر باشد، کارایی گروه افزایش می یابد و همچنین هرچه کارایی بیشتر باشد، انسجام گروه بیشتر می شود.
    الف: هرچه تلاش افراد در جهت اهداف گروه بیشتر باشد.
    ب: هرچه دستیابی به اهداف سریعتر و آسانتر باشد.
    ج: معمولا گروه کوچکتر کارایی بهتری نسبت به گروه های بزرگ دارند.
    د: کارایی می تواند یکی از عوامل اصلی جاذبه گروهی باشد.
    ه: انسجام در گروه هایی که وظایف مرتبط با یکدیگر دارند بیشتر است.
  10. رضایت اعضا: این مورد به تفصیل در مدیریت منابع انسانی و روانشناسی صنعتی و سازمانی بیان شده است.
  11. تنظیم عاطفی: وقتی استرس شغلی بالا باشد، انسجام کاهش می یابد و وقتی انسجام بالا باشد، استرس شغلی کم می شود.
  12. فشارهای انطباق: به دلایل مختلف، وجود گروه های ساختار یافته باعث می شود که اعضا نسبت به پذیرش هنجارهای سایر اعضا مقاومت کمتری داشته و خود را ملزم به پذیرش بیشتر آن ببینند. باید دقت شود که این هنجارها همان است که در تئوری سازمان غیر رسمی مطرح شده است (در بخش منابع انسانی بیان شده است).
  13. آموزش: انسجام بالای گروه ها باعث می شود که سرعت و کیفیت یادگیری با رشد شدیدی مواجه شود.
  14. شرایط مالی: وجود شرایط مالی مناسب اعضا، برای تشکیل انسجام گروهی لازم است بنابراین افرادی که به سختی درگیر مشکلات مالی باشند، معمولا توانایی عضویت در گروه ها را ندارند. این موضوع به وضوح نشان می دهد که چرا قشر فقیر در اعتراضات اجتماعی حضور ندارد زیرا باید برای امرار معاش خود تلاش کرده و اعتراض را اولویت نمی بیند.
  15. نظم اجتماعی: در جوامعی امکان عضویت در گروه ها و انسجام گروهی ممکن است که عضویت در گروه ها نافی امنیت شخصی نباشد. احترام به اشخاص و عقاید، آرامش روانی اجتماعی، بردباری اجتماعی، جزو شاخصه های نظم اجتماعی است. (به بیان خلاصه، از جامعه ای که اصول رفتار و نظم اجتماعی را نداشته باشد، نمی توان انتظار داشت که مردمی را برای عضویت منسجم در گروه ها تربیت کند)
  16. روابط اجتماعی فعال: بین اعضای گروه باید روابط اجتماعی بصورت سالم و کامل برقرار باشد تا امکان انسجام فراهم شود.
  17. برابری اجتماعی: برای ایجاد انسجام لازم است.

نظریه گوسفند سیاه:

همه ی گروه ها دارای دو لایه داخلی و خارجی هستند. درصورتیکه افراد بتوانند برای اعضای گروه مقبول باشند، در لایه داخلی گروه پذیرفته می شوند در غیر اینصورت به لایه خارجی طرد می شوند. این لایه ها با آنکه در یک گروه هستند اما عملا از یکدیگر جدا خواهند بود و معیار سنجش مطلوبیت افراد در گروه ها آن است که در کدام لایه قرار دارند. دلیل از انجام این رفتار توسط اعضای گروه آن است که هویت اجتماعی اعضای گروه به خطر نیفتد و دیگران این ذهنیت را کسب نکنند که اعضای این گروه شامل افراد نامطلوبی می شود. بنابراین تمام اعضای گروه با تبعیت از قوانین گروه سعی می کنند که به گوسفند سیاه تبدیل نشوند و در این مسیر ممکن است گاهی کارهایی را انجام دهند که شخصا از آن رضایت ندارند.

ساختار گروه:

برای بررسی ساختار گروه، به موارد زیر توجه می شود:

  1. نقش ها: ممکن است نقش ها در داخل گروه ها بصورت رسمی تعریف شود و یا در اثر رخداد اتفاقات، هر کسی با توجه به توانایی و تخصص خودش مشغول به کاری بشود اما همیشه نقش ها در ارتباط مستقیم با توانایی ها و تخصص ها خواهند بود. از جمله نقشها می توان به رهبر، رابط، و نقشهای عملکردی اشاره کرد.
  2. هنجارها: این مولفه دقیقا همان تعریفی است که در سازمان غیر رسمی مطرح می شود و مبنای قضاوت اعضا نسبت به یکدیگر است. با آنکه هنجارها معمولا مکتوب نمی شوند اما تاثیر بسیار قدرتمندی در ساختار گروه دارند.
  3. ارزشها: ارزشها نیز مانند هنجارها هستند با این تفاوت که معمولا بعنوان نقشه ی راه، بیانیه احزاب، اهدافی که باید کسب شود، و آنچه که در جهت نزدیک شدن گروه به چشم انداز کمک کند و... فرض می شود. ممکن است ارزشها بصورت مکتوب درآیند.
  4. روابط: بیان کننده نحوه ی ارتباطات بین جایگاه ها، سطوح ساختار گروه، زیردستان هر بخش، دایره ارتباطی هر جایگاه، جریان اطلاعات در بین جایگاه های گروه،  و تعاریف مرتبط با این موضوع است.

ارتباط کیفیت عملکرد و گروه

  1. نظریه تسهیل اجتماعی اثبات کرده است که عملکرد افراد در کنار سایر کارمندان به صورتهای زیر تغییر می یابد:
  2. نظریه خود-ارائه بیان می دارد که افراد می ترسند که توسط دیگران قضاوت منفی شوند پس بهتر عمل می کنند.
  3. نظریه حواس پرتی-تعارض بیان می دارد که وقتی کسی در حضور دیگران کار می کند، لازم است تمرکز خود را بر دو موضوع یعنی کار و شخص ثالث تقسیم کند. بنابراین اگر فرد دوم تماشاگر باشد اما کار پیچیده ای در جریان باشد، عملکرد مختل می شود. اما عملکرد در کارهای ساده بهبود می یابد. توجه شود که اگر فرد دوم مداخله گر باشد، عملکرد در کارهای ساده و پیچیده ضعیفتر می شود.
  4. اثر استروپ بیان می دارد که در کارهای پیچیده، بهتر است تمرکز افراد به همان کار محدود شود.
  5. نظریه جهت گیری اجتماعی بیان می دارد که عملکرد مثبت افراد در کنار سایرین صرفا در مواردی همراه با نتیجه ی مثبت است که فرد دارای اعتماد به نفس، نگاه مثبت به کار، و سطح استرس پایین باشد.
  6. معمولا کیفیت خروجی کارهای گروهی نسبت به فردی پایینتر است.

تعاملات درون گروهی

تاثیری که تعاملات درون گروهی بر فرد می گذارد باعث می شود تا او کاری را انجام داده و یا از انجام کاری پرهیز کند. این تاثیر می تواند مثبت یا منفی باشد مثلا تعاملات درون گروهی باعث شد تا دو دانش آموز تصمیم بگیرند معلم و 14 دانش آموز دیگر را در جریان دبیرستان کلمباین به قتل برسانند. بنابراین لازم است تاثیر گروه بر افراد به دقت بررسی گردد تا درصورت لزوم اصلاح شوند.


الف: درگیری میان گروهی

توجه شود که این درگیری ها می تواند در داخل یک گروه و یا بین اعضای یک گروه با گروه های دیگر رخ دهد. با توجه به نظریه هویت اجتماعی، افرادی که در یک گروه عضو هستند نمی توانند آزادانه و بیطرفانه به قضاوت درمورد مسائل بپردازند بنابراین احتمال بروز درگیری ها افزایش می یابد. مسائلی که باعث تشدید درگیری میان گروهی می شود شامل موارد زیر است:

  1. افراد معمولا تمایل دارند ار افرادی که در گروه خودشان هستند طرفداری کنند. در این موارد ممکن است حتی از عملکردی حمایت کنند که خودشان نیز می دانند غلط است.
  2. اغراق در خصوصیات گروه جهت مشخص ساختن مرزهای گروه از بیرون که ممکن است باعث رفتارهایی شود که هرگز در حالت عادی رخ نمی دهند. مثلا اعضای داعش برای آنکه هویت اسلامی خود را در مقایسه با سایر گروه های مدعی اسلام نمایان سازند، دست به جنایاتی می زدند که حتی در اسلام نیز ممنوع بود.
  3. بسیاری از درگیری های میان گروهی برای از بین بردن تفاوتها بین اعضا و یکدست سازی اعضای گروه است . نم.نه ی این رفتار را می توان در پاکسازی های حزبی، مذهبی، قومی، و حتی نژادی دید.
  4. در موارد بسیاری مشاهده می شود که اعضای گروه سعی می کنند چهره ی خود را در میان اعضا و حتی مردمی که عضو نیستند بهبود داده و رقبا را تخریب کنند. مثلا دیدگاهی که جمهوری اسلامی از ملت یهود ارائه می دهد یا تبلیغاتی که دولت کره شمالی در داخل کشور انجام می دهد به نحوی که تمام شهروندان فکر می کنند کره شمالی بهترین کشور دنیاست. چنانچه پروپاگندا به خوبی انجام شده باشد، این عامل می تواند با یک تحریک کوچک تبدیل به جنگ با گروه یا کشوری دیگر شود.
  5. مطابق نظریه خودشیفتگی گروهی، وجود یک رهبر کاریزماتیک که به اعضای گروه اعتماد به نفس دهد، باعث می شود که اعضای گروه فکر کنند توانایی خارق العاده ای دارند درحالیکه ممکن است اینگونه نباشد. این همان کاری است که هیتلر با آلمان نازی انجام داد.. همچنین خودشیفتگی گروهی باعث کاهش سطح انتقادپذیری می شود.
  6. نظریه تهدید گروهی: بیان می دارد که گروه های اکثریت (بلشویک) در سه شرط زیر سعی می کنند قدرت خود را به گروه های اقلیت (منشوویک) تحمیل کنند و آنها را بازدارند:
    الف: گروه اقلیت با سرعت بسیار بیشتری نسبت به گروه گروه اکثریت درحال رشد باشد.
    ب: گروه اقلیت در مسیر تسلط بر گروه اکثریت بوسیله عواملی مانند دانش، ثروت، یا سیاست باشد.
    ج: گروه اقلیت در مسیر گرفتن مشاغل و فرصتهای باارزش از گروه اکثریت باشد.
    این موارد باعث نارضایتی و یا انقلابهای اجتماعی شده و یا می تواند باعث بروز خشونت افراطی از سمت اکثریت به اقلیت شود.

ب: کاهش تعارضات میان گروهی

راه های کاهش درگیری های میان گروهی از طریق نظریات مختلفی بیان شده لیکن به نظر می رسد روشهای زیر نسبت به سایر نظریه ها کارکرد مفیدتری داشته باشد:

  1. نظریه تماس: هرچه تماس بین اعضای گروه ها بیشتر باشد، تعصب کاهش می یابد. مثلا گروه هایی مثل مجاهدین خلق (منافقین) ارتباط اعضای خود را با سایر افراد به کلی قطع می کنند تا تعصب را به حداکثر برسانند. برای این موضوع لازم است که گروه های متعارض، وجود یکدیگر را به رسمیت بشناسند. مثلا گروه داعش اعلام می داشت که غیر از ما هیچکس مسلمان نیست بنابراین هرگز وارد فاز تماس نمی شدند.
  2. نظریه هویت بالادستی: فرض کنیم که بین شیعه و سنی بعنوان دو گروه جداگانه اختلافاتی وجود داشته باشد. در این زمان باید بر روی یک پله بالاتر یعنی اسلام تمرکز شود تا جهت حل اختلافات بر مشترکات تاکید شود. اینگونه هردو زیرگروه شامل می شوند و هویت یکسانی در پله ی بالاتر کسب می کنند. یکی از مهمترین دلایل اختلافات بین جمهوری اسلامی و معترضان آن است که جمهوری اسلامی حتی نمی خواهد معترضان را به رسمیت بشناسد و دایم بیان می شود که اینها عوامل خارجی، بیگانه، تروریست، و دشمن هستند چه رسد به تاکید بر هویت بالادستی یعنی ایرانی بودن.
  3. نظریه وابستگی متقابل: گاهی ممکن است که بتوان گروه هایی که ذاتا با یکدیگر اختلافات جدی دارند را در پیگیری اهداف یکسان متحد کرد. مثلا  گروه های مارکسیستی که در جریان انقلاب 57 ایران با احزاب اسلامی در جهت مخالفت با شاه ائتلاف کرده بودند.
  4. نظریه خودشیفتگی گروهی: مطابق این نظریه، ممکن است اعضای گروه (با توجه به عملکرد و کاریزمای رهبر) به سطحی از خودباوری برسند که مخالف حقایق و واقعیات باشد. در این شرایط می توان آنها را با حقایق ملموس و اسناد مواجه کرد. همچنین چنانچه بتوان اعضا را درمورد رهبر آن گروه بدبین ساخت، خودشیفتگی گروهی بصورت خودکار کاهش می یابد.

بر اساس نظریات: ورتایمر، وونت، دورکیم، لو بون، مک دوگال، لوین، شوتز، فروید، بیون، تروتر، جونز، تاکمن، اسکات پک، کلی، تیابوت، کولی، کمپبل، لوین، فستینگر، شاختر، کارون، سیبولد، آرونسون، میلز، جرارد، متیوسون، جووردانو، هاینی، لات، مارکز، بوگارت، رایان، فورسایت، تریپلت، آلپورت، زایونک، کاترل، جیکساو، بلومر، بللاک


دسترسی آسان
 
سایر مقالات منابع انسانی
 
تمام مقالات صفحه اول
 
تماس درباره من