مدیریت یکپارچه کیفیت TQM

یعنی ایجاد فرایند و بستر دایمی و اجرای فرهنگ کیفیت به نحوی که ارتقا و بهبود کیفیت در تمام سطوح سازمان (خصوصا مدیران ارشد)، بخشها و واحدهای سازمان به صورت یکسان جریان داشته باشد. خاستگاه اصلی این نوع تفکر در فرهنگ سازمانی شرکتهای ژاپنی است. اصلی ترین تمرکز بر این سیستم که می توان از آن به عنوان سیستم مدیریت کیفیت ژاپنی نام برد، شامل موارد زیر است:

  1. ارشدترین مدیر سازمان، مسئول اجرای فرایندهای مرتبط با کیفیت است
  2. افزایش کیفیت ناشی از آنالیز مرتب داده های جمع آوری شده و اصلاح فرایندها است.
  3. تمام پرنل سازمان موظفند در بهبود کیفیت محصوات تلاش کنند.
  4. باید PDCA به صورت کامل اجرا شود.
  5. هر ایستگاه کاری مسئول کنترل کیفیت تولیدات خود بوده و در قبال آن مسئول است.
  6. از هفت ابزار اساسی کنترل کیفیت به صورت مستمر استفاده شود (به صورت جداگانه بیان شده است)

بر اساس الگوی آمریکایی TQM کیفیت اجرای مدیریت جامع کیفیت در سازمانها بر اساس سنجش هفت عامل صورت می گیرد:

  1. توانایی رهبری ارشد ترین مدیر در مبحث کیفیت
  2. ارزش علمی و عملیاتی استراتژی هایی که سازمان برای مدیریت کیفیت دارد (یعنی چقدر تحقیقات و آنالیز انجام شده و به چه رفرنس هایی برای تبیین استراتژی کیفیت سازمان ارجاع داده شده است. هرچه این عومل بیشتر باشند، دقت استراتژی بیشتر خواهد بود).
  3. هماهنگی الگوی مدیریت کیفیت آنچه که برای مشتری مهم است (از طریق مطالعات بازار و به روز رسانی دایمی اطلاعات انجام می شود)
  4. نحوه آنالیز داده های جمع آوری شده و استفاده از نتایج (هرچه رویکردهای تحلیل آماری دقیق تر باشند، نتایجی که از آمار کسب می شود دقیق تر است. طبیعی است که اگر سیستم بتواند داده ها را به درستی جمع آوری کند ولی به روشهای غلط آنالیز نماید، نتایج نهایی غلط خواهند بود).
  5. میزان همه گیری فرهنگ مدیریت کیفیت در میان پرسنل سازمان.
  6. تمام آنچه که در مراحل فوق به آن اشاره شد، تا چه میزان در سازمان اجرا می شود؟
  7. اجرای تمام مراحل فوق تا چه میزان بر کیفیت محصول نهایی موثر بوده است؟ (هر درختی را باید از ثمره آن شناخت)

بر اساس نظریات: کائورو ایشیکاوا، دمینگ، بالدریج، ژوران، کراسبی، فایگنباوم