نقش رسانه بر فرهنگ

در جامعه ای که آزادی رسانه ای وجود داشته باشد، معمولا رسانه های محلی و یا سلیقه ای نیز وجود خواهد داشت. مثلا فرض کنید که در یک کشور، رسانه ای مختص رانندگان هارلی‌دیویدسون وجود دارد که سلایق آن خرده فرهنگ را منعکس می کند (هرچند از زمان ظهور اینترنت و شبکه های اجتماعی، وجود چنین رسانه هایی فراگیر شده است) لیکن در اینجا موضوع گفتار مختص رسانه های وابسته به منابع ثروت و قدرت است. اینگونه رسانه ها معمولا تلاش می کنند تا فرهنگ مشابه با اهداف خود را گسترش دهند و در این جهت عملکردهای زیر را خواهند داشت:

  1. عمومی سازی: معمولا رسانه ها سعی می کنند فرهنگ مورد تایید خود را به عنوان فرهنگ غالب اجتماعی جلوه دهند و سایر تفکرات فرهنگی که با ایشان مغایرت دارد را به عنوان انحراف فرهنگی و یا تهاجم فرهنگی معرفی کنند. اصلی ترین هدف از این عملکرد، یکسان سازی افکار عمومی و قاعده مند کردن آن متناسب با اهداف خودشان است تا چنانچه در آینده قصد جهت دهی به افکار اجتماعی را داشتند، با جامعه ای یکسان مواجه باشند که مخالفتی در آن شکل نمی گیرد.
  2. نادیده گرفتن: با وجود آنکه ممکن است تفکر اکثر جامعه بر خلاف اهداف رسانه باشد، رسانه سعی می کند این قشر را نادیده بگیرد تا طرفداران آن تفکر فکر کنند که در اقلیت هستند. همچنین این عملکرد باعث می شود که طرفداران تفکر مورد تایید رسانه فکر کنند که در اکثریت هستند. این رویکرد رسانه تاثیر فراوان بر عملکرد اقشار در جامعه دارد.
  3. مشروع سازی: ممکن است اکثریت جامعه یک رفتار را به عنوان ناهنجار بشناسند اما رسانه بر اساس فشارهای صاحبان قدرت و سرمایه، اقدام به هنجارسازی آن رفتار بکند. بارزترین نمونه های این رفتار را می توان در خصومت های دولتها دید که رسانه هایشان سالها به این دشمنی دامن می زدند اما وقتی دو دولت با یکدیگر آشتی می کنند، رسانه هایشان نیز به صورت ناگهانی تغییر موضع می دهند.
  4. فراموشی اجتماعی: ممکن است رسانه هایی که در گذشته به برخی مسائل می پرداختند، به صورت ناگهانی و با توجه به اهداف صاحبان قدرت و ثروت، نسبت به آن موضوع سکوت کنند و طوری رفتار کنند که گویا هرگز چنین مسئله ای را در دستور کار نداشته اند. اگر این رسانه ها دارای جایگاه مناسبی در جامعه هدف باشند، ممکن است جامعه نیز آن مسائل را فراموش کند. یکی از راهکارهایی که می تواند به ما کمک کند که بدانیم یک مسئله چقدر دغدغه ی جامعه بوده است، این است که ببینیم وقتی رسانه های فراگیر از پرداختن به موضوع صرفنظر می کنند، چقدر طول می کشد تا جامعه به آن مسئله بی تفاوت شود. هرچه این بازه کوتاهتر باشد، نشان می دهد که آن مسئله صرفا تبلیغات رسانه بوده نه دغدغه ی مردم.
  5. عادی سازی: یکی از کارهایی که رسانه های هدفمند سعی در انجام آن دارند عادی سازی است. عادی سازی یعنی کاهش حساسیت اجتماعی یک موضوع. معمولا صاحبان قدرت و سرمایه سعی می کنند از طریق بیان اینکه «همه جای دنیا همین است» یا «همه جای دنیا غرق در بدبختی است»، سعی می کنند بی کفایتی های خود را به حساب جبر زمانه تمام کنند. اما مسئله این است که تمام حکومت‌ها با ادعای اینکه «ما اشتباه سایرین را تکرار نمی کنیم» و «نظام فکری ما از همه بهتر است» به بقای خود ادامه می دهند پس هرگز نمی توان ایرادات موجود را با وجود ایرادات در سایر دنیا مقایسه کرد. اگر شما هم مثل آنها هستید پس شما مزیتی که ادعا می کرده اید را ندارید و به همان اندازه ناکارآمد هستید. این موضوع خصوصا وقتی تبلور می یابد که یک نظام فکری بخواهد خود را بی نقص جلوه دهد درحالیکه نقایص در جامعه مشهود است. نمونه ی برعکس این مسئله نیز وجود دارد و مربوط به رسانه هایی است که در جهت مخالف قرار دارند. آنها سعی می کنند بی کفایتی را عادی سازی کنند.